سگ دوست داشتنی من
خداوند تو را بسیار دوست دارد
ببین چشمهایت را چقدر زیبا سرمه کشیده است
پس پیداست که بسیار بسیار دوستت دارد
بسیار بیشتر از بسیاری از انسان ها
بر من بتاب و سردی من را بهار کن
من کهنه ام وجود مرا نو نوار کن
ای نوح من نجات من از سیل رنج و درد
من را میان کشتی امنت سوار کن
داوود وش طلوع کن و با فلاخنت
جالوت غصه های مرا سنگسار کن
مثل تمام آینه ها راست منظری
ای از تبار باغ و شکوه صنوبری
ای سرخ آفتابی و ای سبز گلچکان
با لا بلند تر ز بلندای آسمان
اکسیر نام تو همه بودن من است
انگیزه ای برای غزل گفتن من است